سالها پیش به یکی از دوستانم گفتم تو یک کالا را در تهران نمیتوانی دو بار بخری. خندید و گفت یعنی چه؟ گفتم یعنی اینکه همیشه کیفیت یا حجم یا قیمت یا نحوره عرضه یا بالاخره یک چیزی تغییر کرده است. خیلی کار سختی است که یک کالایی بخری که بار دومم هم در دسترس باشد.
مثلا از یک شامپو خوشم میآمد روی موهایم برق میانداخت پوست سرم را خنک میکرد و پرپشت تر نشان میداد موهایم را بعد از مدتی گران و گران تر شد. بعد از مدتی نوشته فارسی روی آن آمد. بعد از مدتی داشت کچلم میکرد که از آن دست کشیدم. به همین راحتی یک برندی که دوست داشتم دود هوا شد و من دیگر آن مزه را نمیتوانم زیر زبانم بچشم. مزه کیفیت را .
یک کافهای بود که میرفتیم کنار قلیانهایش یک قوری چای قرار میداد با استکانهای کمر باریک با قیمت ۵۰ تومن یک ساعت تفریح را میخریدیم در کنار همسر و مینشستیم و حرف میزدیم. خیلی از تصمیمهای مهم زندگیمان را همانجا گرفتیم. بعد از مدتی قوری چای جایش را به لیوان و یک نبات داد و بعد از مدتی لیوانهای زشت و کثیف و ناهماهنگ با مزه چای جوشیده از صاحب کافه پرسیدیم دلیل چیست گفت نمیصرفد. نمیشود. نمیتوانم. نمیکشم.
کاسبی میکرد ولی کلی ن در ابتدای فعلاهایش بود.
من برای اگزجره میگفتم نمیشود یک کالا را دوبار خرید ولی واقعیتی بزرگ پشت این حرف پنهان بود.
جایی خوانده بودم تورم زیاد و طولانی مدت بنیانهای اخلاقی جامعه را از بین میبرد. کشورمان پنجاه سال است درگیر تورم است.
ولی بعضی از چیزهای اصل که از بین میروند آنچنان خاطرهای از خود به جای میگذارند که آدم نمیتواند فراموش کند. همیشه دوست داری آن را دوباره تکرار کنی. مثلا یادم نمیرود که سال ۸۵ ۸۶ بود که برای اولین بار یک آهنگ ایرانی شبه متال گوش دادم که فردی داد میزد و میخواند گفتا من آن ترنجم کندر جهان نگنجم من در آن سالهای جوانی درگیر این آهنگ و خوانش شده بودم ولی هیچ وقت دیگر آن سبک را از آن خواننده نشنیدم.
همیشه دلم میخواست آن محسن نامجوی ترنج را بشنوم.
روزی در بین آهنگها به یک پادکست طولانی بر خوردم به اسم دمنوش چیزی بود که مزه چیزهای اصل را میداد. حسابی که غرقش شدم فهمیدم که آهنگساز این اثر کسی است به نام نوید اربابیان. کسی که در ساخت قطعه ترنج در کنار محسن نامجو ایستاده بود. کسی که همه مزه اصلی آن ترانه را ساخته بود با آن نواختن زیبای گیتار. آن زمان محسن نامجو بلد شده بود و نوید اربابیان را ندیده بودیم. بعدها که سراغ نوید اربابیان رفتم و او را بهتر شناختم دیدم که بله. هنوز همان طعم را دارد. هنوز همان عطر در موسیقیهایش جریان دارد و چه پیشرفتی داشته در این سالها و چه چیزهای جدیدی که نساخته است.
همین اتفاق برایم با بهروز صفاریان و شادمهر افتاد. بعدها که بهروز صفاریان کیفیت اصلی کارش را حذف کرد دیدم چقدر خوب بوده. و آن اثر اصلی که در اثر به دنبال آن بودم را در او یافتم.
کتاب عباس میلانی را میخواندم نوشته بود افرادی که کنار رضاشاه بودند او را رضا شاه کردهاند. کاری به درست و غلط بودن این موضوع ندارم. ولی میدانم که زمانهای زیادی است که فرد اصلی از چشم ما میافتد. کسانی که مثل هانی رامبد در کنار هادی چوپان اولین قهرمانی آسیاییها را در مسترالمپیا رقم زدند. از این داستانها خیلی میتوانم مثال بزنم. ولی اصل حرف چیز دیگری است.
در سازمانها گاهی افرادی هستند که اثرات اصلی از آنها ساطع میشوند ولی به هیچ عنوان به درستی درک نمیشوند. این یکی از بزرگترین نقاط ضعف است. بررسیهای دقیق و نوشتن زمان تغییرات و نگاه کردن نتایج و مربوط کردن نتایج و تغییرات با هم میتواند این افراد خاموش را به ما نشان دهد. این خاموش بودن اصلا به معنای این نیست که این فرد درونگراست یا نمیتواند کارش را و اثر مثبت آن را پرزنت کند. بعضی وقتا حسادت مشکلات سازمانی و اخلاقی افراد دیگر، ساختارهای فشل اداری و چیزهایی شبیه به این نمیگذارد مانند یک درزگیر بودی غذای خوش ایرانی از یک خانه بیرون شود.
برای سهامدارن و مدیران اصلی یک شرکت شناسایی این افراد اثرگذار و بها دادن به آنها چه به صورت معنوی و چه به صورت مادی میتواند تضمین کننده موفقیت آن شرکت باشد.
افرادی که اصل هستند و هروقت سراغ آنها بروی میتوانند. مزه اصلی را به خاطر شما بیاورند.
پینوشت: حس کردم که نکتهای در این میان نادیده گرفته شده است این که بعضی از انسانها به ذات این قدرت را دارند که دیگران را در کنار خود جمع کنند و نتایج خیره کننده به بار بیاورند. این رهبری و دلیل و پیروزی و فره ایزدی دلیل ردی بر توانایی نفرات سطح دو ندارد. این نوشته شاید اتفاقا هشداری باشد برای رهبران که نفرات دوم و وزیران خود را از یاد نبرند و همه موفقیت را به پای خود نزند. هر کجا که قدر کاری دانسته شود بشر با سرعت بیشتری پیشرفت میکند و از بت سازی بی جا جلوگیری میشود. بت سازی یعنی یک دست نگهداشتن و اتصال تمام نتایج به یکی از عاملها که در طبیعت این میتواند باعث انقراض شود.
عرفان لطفی- شبی که حس کردم بعد از چند روز فکر کردن به این موضوع، به خوبی در ذهنم پخته شده و ارزش بیان کردن را دارد.